♥دخترم : چتر حجابت را باز کن تا از بارش نگاه های حوسران دور باشی ♥

چادر - حجاب برتر - بله ی بلند من است به یکتا معشوق عالم، به خدای مهربانم

♥دخترم : چتر حجابت را باز کن تا از بارش نگاه های حوسران دور باشی ♥

چادر - حجاب برتر - بله ی بلند من است به یکتا معشوق عالم، به خدای مهربانم

درد و دل دختر با خدا

دختربه خدا گفت : چطور زیبا می آفرینی ام 

و انتظار داری خود را برای همگان آشکارنکنم ؟

خدا گفت : زیبای من ؛ تو را فقط برای خودم آفریدم .

دخترک پشت چشمی نازک کرد و گفت : خدا که بخل  نمی ورزد ؛

 بگذار آزاد باشم 

 

 " خدا چادر را به دخترک هدیه داد "

دخترک بابغض گفت : بااین ؟ اینطور که محدودترم . اصلا میخواهی زندانی ام کنی ؟ 

یعنی اسیر این چادر مشکی شوم ؟؟؟؟

خداوند قاطع جواب داد : بدون چادر ؛ اسیر نگاه های آلوده خواهی شد 

هرچیز قیمتی را که در دسترس همه نمی گذارند . تو جواهری .

دخترک باغم گفت : آخر . . . آخر ؛ آنوقت دیگر کسی مرا دوست نخواهد داشت 

 نه نگاهی به سمت من خواهد افتاد و نه کسی به من توجه میکند .

خداوند عاشقانه جواب داد : اشتباه فکرمیکنی!من خریدار توام .

آدمیانند و هزاران نوع سلیقه . هرطور که بپوشی و بیارایی ؛

 بازهم از تو راضی نمی شوند . اصلا مگر تو فقیر نگاه مردمی ؟ آن نگاه ها مصدومت میکند .

دخترک قشنگ وقتی باعفاف و حجابت در میان گرگان قدم برمیداری ؛ فرشته ای .

دخترک گفت : مگر خودت زیبایی را دوست نداری ؟

 اینطور ساده که نمیشود ؛ میخواهم جذاب ترشوم و خریدنی .

مداد شمعی سرخش رابرداشت و دو لبه ی دهانش را قرمز کرد .

 ماژیک مشکی به دست گرفت و دور چشم هایش کشید .

 آبشاری از گیسوانش را هدیه داد به نگاه ها " مفت و رایگان "

 دخترک چون عروسکی در بازار دنیا ؛ پشت ویترین خیابان خود را به نمایش که نه ، به فروش گذاشت .

برچسبی روی هرنگاه دخترک به چشم میخورد " حراج شد"

 هرکس ردمیشد میگفت : آن چیز که حراج شود حتما ارزش و قیمتی ندارد و همگان رد شدند . . . و هیچ کس نخریدش

جزنگاه های حریص ودلهای مریض

             وکسانی که فقط برای خوشی خودشان اورابه بازی میگرفتند


                                                               آیاارزش اوهمین قدربود؟؟


منبع

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.