♥دخترم : چتر حجابت را باز کن تا از بارش نگاه های حوسران دور باشی ♥

چادر - حجاب برتر - بله ی بلند من است به یکتا معشوق عالم، به خدای مهربانم

♥دخترم : چتر حجابت را باز کن تا از بارش نگاه های حوسران دور باشی ♥

چادر - حجاب برتر - بله ی بلند من است به یکتا معشوق عالم، به خدای مهربانم

صف نانوایی


صف نانوایی : 

مرد حدود 40-45 سال خطاب به نفر پشت سریش در خصوص وضع حجاب زنان و دختران بحث می کردند : آقا این چه وضع حجابه دولت مقصره آقا باید یه فکری به حال این شرایط بر دارند همین افراد هستند که با این لباس و وضع آرایش میان بیرون و جوون ها رو به انحراف می کشونند ....  
ادامه مطلب ...

این مطلب رو نباید از دست بدین . خیلی عالیییییه


"چند سال قبل اتوبوسی از دانشجویان دختر 

یکی از دانشگاه‌های بزرگ کشور آمده بودند جنوب. 

چشم‌تان روز بد نبیند... آن‌قدر سانتال مانتال و عجیب و غریب بودند

 که هیچ کدام از راویان، تحمل نیم ساعت نشستن در آن اتوبوس را نداشتند.

 وضع ظاهرشان فوق‌العاده خراب بود. آرایش آن‌چنانی، 

مانتوی تنگ و روسری هم که دیگر روسری نبود، شال گردن شده بود.

اخلاق‌شان را هم که نپرس... حتی اجازه یک کلمه حرف زدن به راوی را نمی‌دادند، 

فقط می‌خندیدند و مسخره می‌کردند و آوازهای آن‌چنانی بود که...

از هر دری خواستم وارد شوم، نشد که نشد؛ یعنی نگذاشتند که بشود...

دیدم فایده‌ای ندارد! گوش این جماعت اناث، بده‌کار خاطره و روایت نیست که نیست!

باید از راه دیگری وارد می‌شدم... ناگهان فکری به ذهنم رسید... 

اما... سخت بود و فقط از شهدا بر‌می‌آمد...

سپردم به خودشان و شروع کردم.

گفتم: بیایید با هم شرط ببندیم!

خندیدند و گفتند: اِاِاِ ... حاج آقا و شرط!!! شما هم آره حاج آقا؟؟؟

گفتم: آره!!!

گفتند: حالا چه شرطی؟

گفتم: من شما را به یکی از مناطق جنگی می‌برم و معجزه‌ای نشان‌تان می‌دهم، 

اگر به معجزه بودنش اطمینان پیدا کردید،

 قول بدهید راه‌تان را تغییر دهید و به دستورات اسلام عمل کنید.

گفتند: اگر نتوانستی معجزه کنی، چه؟

گفتم: هرچه شما بگویید.

گفتند: با همین چفیه‌ای که به گردنت انداخته‌ای،

 میایی وسط اتوبوس و شروع می‌کنی به رقصیدن!!!  ادامه مطلب ...

راستی شما چطوری امر به معروف و نهی از منکرمی کنید ؟!

تازه با هم رفیق شده بودیم، خیلی با محبت و بی غل غش بود.

با اینکه از حجابش خوشم میومد،اما تنبلی میکردم چادر روی سرم باشه.

یه روز که برای درس خوندن اومده بود خونه ما ،

همراه خودش چندتاشکلات با بسته بندی های زیبا هم آورده بود.

دوتا از اون هارو به من داد.خودش هم یکی از شکلات ها رو باز کرد 

و گذاشت وسط بشقاب .  ادامه مطلب ...

اِنّ الله جمیل و یُحب الجمال ( قطعا خدا زیباست و زیبایی را دوست دارد )

برگشت گفت : آخه این چیه سرت کردی مثل امل ها !!

مثل این که باورت نشده قرن 21 و مثل مردم عصر حجر می گردی؟!

گفتم: واقعا؟! عصر حجر یعنی کی؟ 

گفت:چه می دونم 14 قرن پیش. 
گفتم:چه جالب 14 بیشتره یا16؟
 
گفت : چه سوالایی میکنی معلومه 16!
 
گفتم: پس 16 قرن پیش عصر حجر تره تا 14 قرن پیش 

گفت:معلومه
 
گفتم: پس شما با این حساب باید دمده تر باشید

که مثل مردم 16 قرن پیش می گردید

اونم چه زمانی موقعی

که بهش می گفتن عصر جاهلیت 

دیگه از اسمش هم پیداست که خیلی دمده است...

دیگه پی اش رو نگرفت گذاشت رفت 

افحکم الجاهلیة یبغون ومن احسن من الله حکما لقوم یوقنون مائده 50 
آیا حکم جاهلیت را می جویند و چه حکمی برای یقین آورندگان از حکم خدا بهتر است ؟
 
و لا تبرجن تبرج الجاهلیة احزاب 33
 
و به همسرانت بگو خود را چنان زنان جاهل نیارایند
 

منبع 

شهدا شرمنده ایم

چه امضا بکنی ،چه امضا نکنی ،من میرم!

اما اگر امضا نکنی من خیالم راحت نیست.رضایت نامه را

گذاشت جلوی مادرش.رضایت نامه را امضا کرد.

در دل مادر آشوبی به پا شد.

-شاید هم جنازه ام پیدا نشه!

پسر از شدت شوق سر به سر مادرش میگذاشت.-

جنازه ام را که آوردند ، یه وقت خودت را گم نکنی

بیهوش نشی هااا

چادرت را هم محکمتر بگیر

ادامه مطلب ...